پیرِ مُغان

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود *** سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

پیرِ مُغان

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود *** سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست

پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۲۴ ب.ظ

هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست

هر جا تب عشق است، دل در به دری هست


دیروز گدایان همه دنبال تو بودند

هر جا که شلوغ است یقینا خبری هست


اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند

دیدید که در طینت ما هم هنری هست


بازار مرا با قدمت گرم نکردی

یک چند غلامی که بیایی ببری هست


در غیبت شه روی به شهزاده می آرند

صد شکر که در خانه ی آقا پسری هست


هر جا قد و بالای رشیدی است، یقینا

دنبال سرش نیم نگاه پدری هست


یا حضرت ارباب، دمت گرم و دلت شاد

یا حضرت ارباب کرم، خانه ات آباد


داریم همه محضر تو عرض سلامی

تو شاهی و ما نیز هر آن چه تو بنامی


تا خانه ی آباد شما بنده پذیر است

نامردترینم نکنم میل غلامی


ای قامت قد قامت تو عین قیامت

قربان قدت صد قد و بالای گرامی


تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی

پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟


تو مفترض الطاعه ترین واجب مایی

هر چند امامت نکنی، باز امامی


هر کس که هوای پدری داشته باشد

خوب است که هم چون پسری داشته باشد


انگار رسول است، نمایی که تو داری

انگار بتول است، صدایی که تو داری



ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام


بد نیست که هر روز عقیقه بنمایی

با این قد انگشت نمایی که تو داری


باید که برای تو کرم خانه بسازند

از بس که زیاد است گدایی که تو داری


از شش جهت کعبه دل لطف تو جاری است

از سفره ی پر جود و سخایی که تو داری


تو آن قدر از خویشتن خویش گذشتی

که منتظر توست، خدایی که تو داری


کاری نکن ای دوست مرا از تو بگیرند

بگذار که عشاق به پای تو بمیرند


ای سیر کمالات همه تا سر کویت

ای آب فرات لب من آب وضویت


ابن الحسنت گفته حسین بس که کریمی

مانند حسن جود بود عادت و خویت


عالم همه حیران ابوالفضل و حسینند

ماتند ابوالفضل و حسین از گل رویت


پایین قدم های حسین جای کمی نیست

جا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویت


این قدر مزن آب به سرخی لب خود

حیف است که پیچیده شود این همه بویت


حیف از تو، مرا عبد و غلام تو بدانند

باید که مرا عبد غلامان تو خوانند


ای زاده ی زهرا جگرت می رود از دست

امروز که دارد پسرت می رود از دست


ای کاش که بالای سرش زود بیایی

گر دیر بیایی ثمرت می رود از دست


بد نیست بدانی اگر از خیمه می آیی

با دیدن اکبر کمرت می رود از دست


افتادنت از زین پدرت را به زمین زد

برخیز و گرنه پدرت می رود از دست


برخیز که عمه نبرد دست به معجر

بر خیز به جان من و این عمه ات، اکبر

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۲۴ ب.ظ
  • رضا میران بیگی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی