پیرِ مُغان

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود *** سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

پیرِ مُغان

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود *** سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

۲ مطلب با موضوع «شاعران معاصر :: احمد جاودان» ثبت شده است

دل، گرچه که در بساط، جز آه نداشت

اما ز دلم، او دل آگاه نداشت

 

من دلخورم از غصه و او دلشاد است...

دیدی دل من! که دل به دل راه نداشت

 

(احمد جاودان)

در پای چکمه های غرورِ تو، لِه شدم

چون برگ در مسیر عبورِ تو، لِه شدم


من آن گُلِ بنفشه از یاد رفته ام

لایِ کتاب های قطورِ تو، له شدم


مهمان هر شب دلم! ای یادبود تلخ!

هر روز پا به پای مرور تو، له شدم


من زیر بار فکر جدایی هر آینه

بودم اگرچه سنگ صبور تو... له شدم


آن ماهی غریبه ی دریایی ام ولی

در حجم تَنگ تُنگ بلور تو، له شدم


امّید داشتم بکشی دست بر سرم

افسوس! زیر پای غرور تو، له شدم


(احمد جاودان)