پیرِ مُغان

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود *** سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

پیرِ مُغان

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود *** سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

۲ مطلب با موضوع «هوشنگ ابتهاج» ثبت شده است

در این سرای بی کسی، کسی به در نمی زند

به دشتِ پُر ملال ما پرنده پَر نمی زند


یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کُند

کسی به کوچه سارِ شب، درِ سحر نمی زند


نشسته ام در انتظارِ این غبارِ بی سوار

دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند


گذرگهی است پُر ستم که اندر او به غیر غم

یک صلای آشنا به رهگذر نمی زند


دل خراب من دگر خراب تر نمی شود

که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند!


چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات؟

برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند!


نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست

اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند


(هوشنگ ابتهاج)

دلی که پیش تو ره یافت باز پس نرود

هواگرفته ی عشق از پی هوس نرود


به بوی زلف تو دم می زنم درین شب تار

وگرنه چون سحرم بی تو یک نفس نرود


چنان به دام غمت خو گرفت مرغ دلم

که یاد باغ بهشتش در این قفس نرود


نثار آه سحر می کنم سرشک نیاز

که دامن توام ای گل ز دسترس نرود


دلا بسوز و به جان برفروز آتش عشق

کزین چراغ تو دودی به چشم کس نرود


فغانِ بلبل طبعم به گلشن تو خوش است

که کار دلبری گل ز خار و خس نرود


دلی که نغمه ی ناقوس معبد تو شنید

چو کودکان ز پی بانگ هر جرس نرود


بر آستان تو چون سایه سر نهم همه عمر

که هرکه پیش تو ره یافت باز پس نرود


(هوشنگ ابتهاج)