پیرِ مُغان

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود *** سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

پیرِ مُغان

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود *** سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

۲ مطلب با موضوع «شاعران غیر معاصر :: فخرالدین عراقی» ثبت شده است

من مست می عشقم هشیار نخواهم شد

وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد


امروز چنان مستم از باده ی دوشینه

تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد


تا هست ز نیک و بد در کیسه ی من نقدی

در کوی جوانمردان عیار نخواهم شد


آن رفت که می‌رفتم در صومعه هر باری

جز بر در میخانه این بار نخواهم شد


از توبه و قرایی بیزار شدم، لیکن

از رندی و قلاشی بیزار نخواهم شد


از دوست به هر خشمی آزرده نخواهم گشت

وز یار به هر زخمی افگار نخواهم شد


چون یار من او باشد، بی‌یار نخواهم ماند

چون غم خورم او باشد غم‌خوار نخواهم شد


تا دلبرم او باشد دل بر دگری ننهم

تا غم خورم او باشد غمخوار نخواهم شد


چون ساخته ی دردم در حلقه نیارامم

چون سوخته ی عشقم در نار نخواهم شد


تا هست عراقی را در درگه او باری

بر درگه این و آن بسیار نخواهم شد

آخر این تیره شب هجر به پایان آید

آخر این درد مرا نوبت درمان آید


چند گردم چو فلک گرد جهان سرگردان؟

آخر این گردش ما نیز به پایان آید


آخر این بخت من از خواب در آید سحری

روز آخر نظرم بر رخ جانان آید


یافتم صحبت آن یار، مگر روزی چند

این همه سنگ محن بر سر ما زان آید


تا بود گوی دلم در خم چوگان هوس

کی مرا گوی غرض در خم چوگان آید؟


یوسف گم شده را گرچه نیابم به جهان

لاجرم سینه ی من کلبه ی احزان آید


بلبل‌آسا همه شب تا به سحر ناله زنم

بو که بویی به مشامم ز گلستان آید


او چه خواهد؟ که همی با وطن آید، لیکن

تا خود از درگه تقدیر چه فرمان آید


به عراق ار نرسد باز عراقی چه عجب!

که نه هر خار و خسی لایق بستان آید