پیرِ مُغان

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود *** سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

پیرِ مُغان

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود *** سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

۸۴ مطلب با موضوع «تک بیت :: تک بیت زیبا» ثبت شده است

جان محبوس تن من به تمنای رخت
عندلیبی است مقفس به گلستان مشتاق

(سلمان ساوجی)
در دلم ریخته بس بر سر هم غم سر غم
دل مخوانید خدا داده غم آباد مرا

(عماد خراسانی)
گرت ارادت پیوند دوست می  باشد
برو نخست ز دنیا و آخرت بگسل

(سلمان ساوجی)
قتیل تیغ تو خواهیم گشت تا در حشر
بدین بهانه بگیریم دامن قاتل

(سلمان ساوجی)
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق

(حافظ شیرازی)
شاه دل گم گشت و چون شطرنج را شه گم شود
کی تواند باختن شطرنج را شطرنج باز

(منوچهری دامغانی)
چنانت دوست می دارم که وصلم دل نمی خواهد
کمال دوستی باشد مراد از دوست نگرفتن

(سعدی شیرازی)
اگر ز دل نکشم یک دم آهِ آتشبار
جهان به دیده من تار می شود، چه کنم؟

(صائب تبریزی)
بر بوی جرعه ای که ز جامش به ما رسد
خود را چو خاک بر در او خوار کرده ایم

(سلمان ساوجی)
آن درختی که همه عمر بکشتم به امید
دوش در فرقت او خشک شد و بار نداد

(سنایی غزنوی)
هر دم به تیر غمزه بریزی هزار خون
وین طرفه تر، که تیر تو خود تر نمی شود

(افضل الدین خاقانی)
تنها اسیر تو نه همین این دل من است
دلهای عالمی تو مسخر گرفته ای

(فیض کاشانی)
خاکستر تنم چه عجب گر رود به باد
زین آتشی که در دل و جان در گرفته ای

(فیض کاشانی)
دور و وقت دیر و شب تار و صد خطر
مرکب ضعیف و جاده نهان اهدنا الصراط

(فیض کاشانی)
بود عاشق کشی اندر همه عهدی پنهان
آخر این رسم نهان شد به زمان تو صریح

(محتشم کاشانی)
خیال روی تو را می برم به خانه ی خویش
چو بلبلی که برد گل به آشیانه ی خویش

(رهی معیری)

گر خرابم کنی از عشق، چنان کن باری

که نباید دگرم منت تعمیر کشید

عمری گذشت راه سلامت نیافتیم

شرمنده این دلم که چه ها در خیال داشت!

شور عشقی که فتاده است به جان من و تو
خوب در دست گرفته است عنان من و تو

(فرهنگ مهاجر)
در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری است
می رود حافظ بی دل به تولای تو خوش

(حافظ شیرازی)