پیرِ مُغان

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود *** سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

پیرِ مُغان

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود *** سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

۳ مطلب با موضوع «شاعران غیر معاصر :: صائب تبریزی» ثبت شده است

دانسته‌ام غرور خریدار خویش را

خود همچو زلف می‌شکنم کار خویش را


هر گوهری که راحت بی‌قیمتی شناخت

شد آب سرد، گرمی بازار خویش را


در زیر بار منت پرتو نمی‌رویم

دانسته‌ایم قدر شب تار خویش را


زندان بود به مردم بیدار، مهد خاک

در خواب کن دو دیده ی بیدار خویش را


هر دم چو تاک بار درختی نمی‌شویم

چو سرو بسته‌ایم به دل بار خویش را


از بینش بلند، به پستی رهانده‌ایم

صائب ز سیل حادثه دیوار خویش را

خجلت ز عشق پاک گهر می‌بریم ما

از آفتاب دامن تر می‌بریم ما


یک طفل شوخ نیست در این کشور خراب

دیوانگی به جای دگر می‌بریم ما


فیضی که خضر یافت ز سرچشمه ی حیات

دل های شب ز دیده ی تر می‌بریم ما


حیرت مباد پرده ی بینایی کسی!

در وصل، انتظار خبر می‌بریم ما


با مشربی ز ملک سلیمان وسیع‌تر

در چشم تنگ مور به سر می‌بریم ما


هر کس به ما کند ستمی، همچو عاجزان

دیوان خود به آه سحر می‌بریم ما


«صائب» ز بس تردد خاطر، که نیست باد!

در خانه‌ایم و رنج سفر می‌بریم ما

کی سبکباری ز همراهان کند غافل مرا؟

بار هر کس بر زمین ماند، بود بر دل مرا


(صائب تبریزی)