خواستم بوسه ی گرم و لب گلگون ببرم
پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۲، ۱۰:۴۹ ب.ظ
خواستم بوسه ی گرم و لب گلگون ببرم
حال باید جگر داغ و دل خون ببرم
برمگردان به من این قلب پر از خاطره را
این کتاب ورق از هم شده را چون ببرم؟
با سرافکندگی قلب خرابم چه کنم؟
گر سر سالم از این معرکه بیرون ببرم
ناگزیرم که در آیینه ی چشمت با شرم
لب خندان بنشانم، دل محزون ببرم
شاعر ساحل چشم توام و همجون موج
باید از سنگدلی های تو مضمون ببرم
- پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۲، ۱۰:۴۹ ب.ظ