پیرِ مُغان

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود *** سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

پیرِ مُغان

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود *** سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

۸۷ مطلب با موضوع «تک بیت» ثبت شده است

خدا کند... نه! نفرین نمی کنم... نکند
به آن که عاشق او بوده ام، زیان برسد

(نجمه زارع)
ما به دامان تو نازیم که پاکست چو گل
ور نه در شهر بسی لعبت بازاری هست

(وحشی بافقی)

یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد

آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود


(حافظ شیرازی)

عشق در کار دل سرگشته ی ما عاجز است
بحر نتواند گشودن عقده ی گرداب را

(صائب تبریزی)

هر کجا سروی به خاک افتاد با خود گفته ام
نوبت هیزم شدن کم کم به من هم می رسد

(مهدی مظاهری)
دوک نخ ریسی بیاور یوسف مصری ببر
شهر از بازار یوسف های ارزان پر شده است

(فاضل نظری)

ترسم از بوی دل سوخته ناخوش گردد

مرسانی به وی ای باد صبا بوی مرا


( امیرخسرو دهلوی )

فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست

دلبری خوب است اما دلربایی بهتر است


( فاضل نظری )

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

(حافظ شیرازی)
ناله را هر چند می خواهم که پنهان برکشم
سینه می گوید که من تنگ آمدم فریاد کن

سیلی هم صحبتی از موج خوردن سخت نیست

صخره ام هر قدر بی مهری کنی می ایستم


(فاضل نظری)

چنین که همت ما را بلند ساخته اند
عجب که مطلب ما در جهان شود پیدا

(صائب تبریزی)
همه آهوان صحرا سر خود نهاده بر کف
به امید آن که روزی به شکار خواهی آمد

(امیرخسرو دهلوی)
بالا نرود گوشه ی ابروی من از ضعف
مغرور نی ام، قدرت تعظیم ندارم
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند
بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم

(حافظ شیرازی)

ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن

خیری ندیده ایم از این اختیارها


(علی اکبر لطیفیان)

بازیچه شدن در کف بازیگر هستی

درسی است که از گردش ایام گرفتم


(بهادر یگانه)

ای دل عزیز دار که داروی زندگی است

آن می که دست عشق کند در سبوی عشق


(ابوالحسن ورزی)

حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله می داند خدای حال گردان، غم مخور

(حافظ شیرازی)

از مردم افتاده مدد گیر که این قوم

با بی پر و بالی، پر و بال دگرانند


(صائب تبریزی)