پیرِ مُغان

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود *** سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

پیرِ مُغان

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود *** سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

ز شرم گرچه تهی ماند از تو آغوشم

يكشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۱۸ ق.ظ

ز شرم گرچه تهی ماند از تو آغوشم

نمی شود شب دیدارمان فراموشم

 

دلم که بود خروشان چو بحر شد خاموش

چو موج گرم صدایت دوید در گوشم

 

زدی به شانه ی من تکیه و ندانستی

که بار غم فتد از رفتن تو بر دوشم

 

به رنگ بخت منش آفریده است خدا

بیا که مرده ی آن گیسوی سیه پوشم

 

گَرم تو خون جگر داده ای حلالم باد

وگر ز جام لبت می کشیده ام، نوشم

 

به خویش باز نیارد مرا ز مستی عشق

اگر که بال زنان آید از سفر هوشم

 

نمی شود دل دریایی ام تهی از شور

اگر به صورت ظاهر فتاده از جوشم

 

از آن زمان که جدا ماندم از گل رویت

چو بلبلی که خزانش زده ست خاموشم

 

به یک دو حرف کنم مختصر حکایت را

تو را ز یاد نبردم مکن فراموشم


(محمد قهرمان)

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • يكشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۱۸ ق.ظ
  • رضا میران بیگی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی