از من غبار بس که به دلها نشسته است
يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۴۸ ب.ظ
از من غبار بس که به دلها نشسته است
بر روی عکس من در آیینه بسته است
اندیشه ای ز تیر کمان شکسته نیست
ز آهم نترسد آن که دلم را شکسته است
خوار است آن که تا همه جا همرهی کند
نقش قدم به خاک از این ره نشسته است
روشندلان فریفته ی رنگ و بو نی اند
آیینه دل به هیچ جمالی نبسته است
وحشی طبیعتم، گنه از جانب من است
نامم اگر ز خاطر احباب جسته است
بر توسن اراده ی خود، کس سوار نیست
در دست اختیار، عنان گسسته است
کار کلیم بس که ز عشقت به جان رسید
ناصح به آب دیده از او دست شسته است
(کلیم کاشانی)
- يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۴۸ ب.ظ