ما نقش خیال تو کشیدیم به دیده
خوش نقش خیالی است درین دیده به دیده
نوری است که در دیده ی ما روی نموده
نقشی است که بر پرده ی این دیده کشیده
دایم دل ما بر در جانانه مقیم است
گر جان طلبد هان بسپاریم به دیده
این گفته ی مستانه ی ما از سر ذوق است
خود خوش تر از این قول که گفته که شنیده؟
بی عیب بود هرچه به ما می رسد از غیب
عیبش مکن ای دوست که از غیب رسیده
خوش خلق عظیمی که همه خلق برانند
صد رحمت حق باد بر اخلاق حمیده
در بندگی سید رندان خرابات
این بنده غلامی است که آن خواجه خریده
- ۰ نظر
- ۱۰ تیر ۹۲ ، ۱۶:۰۴