بیا ای جان بیا ای جان بیا فریادرس ما را
چو ما را یک نفس باشد نباشی یک نفس ما را
ز عشقت گرچه با دردیم و در هجرانت اندر غم
وز عشق تو نه بس باشد ز هجران تو بس ما را
کم از یک دم زدن ما را اگر در دیده خواب آید
غم عشقت بجنباند به گوش اندر جرس ما را
لبت چون چشمه ی نوش است و ما اندر هوس مانده
که بر وصل لبت یک روز باشد دسترس ما را
به آب چشمه ی حیوان حیاتی انوری را ده
که اندر آتش عشقت بکشتی زین هوس ما را
- ۰ نظر
- ۰۹ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۵۰