پیرِ مُغان

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود *** سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

پیرِ مُغان

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود *** سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

ناگهان تا که چشم وا کردم، ماه مهمانی خدا آمد

سه شنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۱۲ ب.ظ

ناگهان تا که چشم وا کردم، ماه مهمانی خدا آمد

به سر سفره‌ی کرامت دوست، شاه آمد اگر گدا آمد

 

دیدم این جا میان مهمان‌ها، آمده هر که آبرودار است

بین این بندگان خوب خدا، چه کند آن‌که خود گنهکار است

 

پشت مهمان‌سرای تو ماندم، پشت در جای بی سر و پاهاست

من همان به که پشت در باشم، آگهم جای من نه این‌جاهاست

 

نه که من آمدم به سوی تو باز، مثل هر بار آمدی یا رب

گر چه دیدی تو زشتی من را، فرصت توبه دادی‌ام امشب

 

اگر این گونه هم دهی راهم، باز هم آبروی من برود

مپسندی که بر زبان همه، ای خدا گفتگوی من برود

 

نه لباسی برای مهمانی، نه دگر خلق و حسرتی دارم

بعد یک سال تازه آمده‌ام، من هم آیا رخصتی دارم؟

 

گیر کردم میان برزخ خود، نه ره چاره دارم و نه کسی

حاصلم را تباه می‌بینم، چه کنم گر به داد من نرسی؟

 

من اگر خودم بودم، به دلم باز شور و شین آمد

مانده بودم غریب که ناگه، رحمت واسعه حسین آمد

 

با حسین آبرو گرفتم من، زشتی دل دوباره زیبا شد

عزتم داد و اعتبارم داد، نوکرش هر که گشت آقا شد

 

دست من را گرفت و گفت بگو، یا علی و ز جای خود برخیز

ای ز سنگ گنه زمین خورده، حال بر روی پای خود برخیز

 

هر که با ذکر یا علی برخواست، تا قیامت ز پا نمی‌افتد

هر که با مرتضی علی آمد، پس ز چشم خدا نمی‌افتد

دریافت
عنوان: ناگهان تا که چشم وا کردم
توضیحات: مناجات با خدا - حاج منصور ارضی
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • سه شنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۱۲ ب.ظ
  • رضا میران بیگی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی